عضو حقوقدان شورای نگهبان، به تشریح تجربههایش در جبهههای جنگ، چالشهای پس از آن، و نقش ویژه حزبالله لبنان در معادلات منطقهای پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی باز انتخابات، به نقل از خبرگزاری فارس: «بنده یک سربازِ ازجنگ برگشته ام. در مقطع جوانی خداوند متعال توفیق داد در جایى قرار گیرم که سینه به سینه در مقابل دشمن باشیم. کاملا تلخىِ را حس مى کنم. ضربتهاى شکننده و خردکننده دشمنان اسلام را از نزدیک لمس کردهام. یعنى، بنا به اصطلاح جنگى، در خطّ مقدّم آتش بودم. سرباز از جنگ برگشته تلخیها را بیشتر احساس میکند بعد از جنگ یک مقطعی توفیق یافتم که در جای قرار گیرم بازهم خط مقدم بود و آن لبنان بود لبنان را باید دید و فهمید شاید بتوان گفت لبنان معمایی هست که هنوز کسی نتوانسته است آنرا حل کند.»
این بخشی از اظهارات خیرالله پروین، عضو حقوقدان شورای نگهبان، در گفتوگو با خبرگزاری فارس بود. ادامه این سخنان به تشریح تجربههای او در جبهههای جنگ، چالشهای پس از آن، و نقش ویژه لبنان در معادلات منطقهای میپردازد که در ادامه آمده است:
سلام و عرض ادب؛ چرا لبنان با وجود وسعت کم، چنین جایگاهی در معادلات جهانی دارد؟ آیا اهمیت لبنان به موقعیت جغرافیایی آن بازمیگردد؟ یا به مسائل اقتصادی، جمعیتی یا دیگر عوامل؟
پروین: امروزه کشورها معمولاً بر اساس معیارهایی مانند وسعت جغرافیایی، جمعیت، قدرت اقتصادی یا نظامی در سطح جهانی مطرح میشوند. اما شاید لبنان در این زمینهها متفاوت باشد.
پیش از افزایش تعداد استانهای کشورمان، کوچکترین استان ما قم بود که ۱۴ هزار کیلومتر مربع مساحت داشت. در حالی که مساحت لبنان تنها ۱۰ هزار کیلومتر مربع است. جمعیت لبنان نیز حدود ۳.۵ تا ۴.۵ میلیون نفر است. البته تعداد زیادی از لبنانیها در خارج از کشور، بهویژه در اروپا، آفریقا و آمریکای لاتین زندگی میکنند.
اهمیت لبنان از دیرباز مورد توجه بوده است. بهعنوان مثال، زمانی که صلاحالدین ایوبی بر صلیبیها غلبه کرد، تصمیم گرفت بهجای دمشق، پیروزی خود را در بیروت اعلام کند تا صدای این پیروزی به گوش همگان برسد. این نشاندهنده جایگاه ویژه لبنان است. البته لبنان ویژگیهای دیگری هم دارد.
درباره تاریخچه لبنان کمی صحبت کنید
پروین: لبنان و کشورهای همسایهاش مانند فلسطین، اردن و سوریه، نزدیک به ۴۰۰ سال تحت سلطه امپراتوری عثمانی بودند. پس از این دوره، تقسیمبندیهایی صورت گرفت؛ بهطوریکه لبنان و سوریه تحت قیمومیت فرانسه و فلسطین و اردن تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفتند. این تقسیمبندیها زمینهساز تحولات بعدی شد، از جمله تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین و آوارگی میلیونها فلسطینی به کشورهای همسایه.
در سال ۱۹۳۵، فرانسه استقلال لبنان را اعلام کرد. اما ساختار سیاسیای را پایهریزی کرد که قدرت اصلی در دست مسیحیان قرار گرفت. بر اساس این ساختار، رئیسجمهور و فرمانده ارتش باید مسیحی باشند، نخستوزیر از اهل تسنن و رئیس مجلس از شیعیان انتخاب شوند. این توزیع ناعادلانه قدرت باعث نارضایتی و تلاش شیعیان برای احقاق حقوق خود شد. البته اکنون بافت جمعیتی لبنان خیلی تغییر پیدا کرده و جایگاه اکثریت و اقلیت جابجا شده ولی فعلا نمیخواهند به این واقعیت اعتراف کنند.
لبنان یکى از پایگاههاى مسیحیت و بلکه بزرگترین پایگاه مسیحیت غربى در خاورمیانه است. لبنان مرکز فعالیت کاتولیکها یعنى پیروان پاپ در خاورمیانه است؛ چه فرقه روم کاتولیک، چه فرقه مارونى، و چه فرقه ارمن کاتولیک، و چه فرقه سریان کاتولیک. چهار فرقه طرف دار و پیرو پاپ در لبنان فعالیت مىکنند.
اگر در دهى از دهات لبنان تنها یک خانواده مسیحى حضور داشته باشد، روز یکشنبه کشیش مخصوصى به آنجا مى رود تا مراسم اقامه نماز را انجام دهد. در لبنان دهى هست که مرکز شیعیان است و «جبع» نام دارد. یا به قول خود لبنانیها «جباع». ده مهمى است. همه ساکنان آن شیعه هستند و منطقه پیرامون آن هم شیعه نشین است. در این ده یک خانواده، تنها یک خانواده مسیحى وجود دارد. نه اینکه بخواهم مبالغه کنم. تنها یک خانواده، شامل پدر و مادر و دو سه تا بچه، مسیحى هستند. این ده کلیسایى دارد. آقاى کشیش روزهاى یکشنبه مى آید، در کلیسا اقامه نماز مى کند و بازمى گردد. ده دیگرى هست به نام «روم»، که نصف جمعیّتِ آن مسیحى است، و نصف دیگر آن شیعه. البته آن نیمهاى که مسیحى است، جمعیت چندانى ندارد. یعنى سکنه آن چند نفرى بیشتر نیستند. شاید مجموعا به هشتاد نفر نرسند. این ده یک مدرسه دارد. لبنان را نباید دست دست کم گرفت، روزهاى یکشنبه کشیشى براى تعلیم امور دینى محصلین به ده روم مى آید، درس خود را مى دهد، و بازمى گردد. در لبنان، یک مسیحى که کلیسا از او غافل شده باشد و به او نرسد، و روز یکشنبه امکان نماز را برایش فراهم نکند، اصلا نمى یابید!
پیروزی انقلاب اسلامی چه تاثیری بر جریان مقاومت لبنان داشت؟
پروین: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط تغییر کرد. با وصف اینکه دشمنان و استکبار جهانی تحمل ظهور یک انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام و با حضور گسترده مردم را نداشتند؛ انقلابی که نه تنها منطقه، بلکه جهان را تحت تأثیر قرار داد. این انقلاب با سایر انقلابهای تاریخ تفاوتهای بسیاری داشت. پیش از انقلاب اسلامی، دنیای اسلام در برابر دورههای روشنفکری و انقلابهایی مانند انقلاب فرانسه حرفی برای گفتن نداشت. اما انقلاب اسلامی نگاه و حرف جدیدی را به جهان عرضه کرد و نوعی حکمرانی نوین را معرفی نمود.
این موضوع برای استکبار جهانی سخت و غیرقابل تحمل بود. آنها برای مقابله با این انقلاب، ترفندهای متعددی به کار گرفتند؛ از ایجاد جنگهای داخلی و اختلافات قومیتی گرفته تا راهاندازی جنگ هشتساله توسط مزدوری به نام صدام و حزب بعث. ولی انقلاب تاثیر خود را گذاشته بود و یکی از اثرات انقلاب خیزش شیعیان لبنان برای پیدا کردن جایگاه واقعی خود بود.
تصویر مربوط به شیخ عبدالکریم عبید مجاهدی از حزب الله که ۱۵ سال در زندانهای رژیم صهیونیست بود
زمینه تشکیل حزب الله با توجه به مقدماتی که مطرح کردید، معمولاً شیعیان در استضعاف کامل بودند.
برخی علمای شیعه لبنان نقل میکردند که مسیحیان و دیگران قبل از انقلاب میگفتند شیعیان مانند. هستند؛ باید پا روی آنها بگذاری، تا به زمین بچسبند. در برخی از مناطق شیعهنشین لبنان، وقتی میپرسیدیم نامتان چیست، مثلا پاسخ میدادند: "جورج احمد " یا "جورج هاشم" و... وقتی میپرسیدیم چرا، میگفتند: "برای حفظ خودمان ناچار بودیم نام فرزندانمان را مسیحی بگذاریم؛ وگرنه موجودیتمان به خطر میافتاد و ما را از بین میبردند. " طبیعی است که هر گروهی که حقوقش نادیده گرفته شود، برای دستیابی به حقوق خود تلاش کند. این نارضایتیها زمینهساز تحولات و مبارزاتی در لبنان شد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. علاوه با انقلاب اسلامی به رهبری امام شیعیان امیدوارتر و راسختر برای بدست آوردن جایگاه خود شدند.
نقش پر رنگ شهید صدر و چمران در مقاومت لبنان
آقای صدر، خدا رحمتشان کند، اگر در قید حیات هستند انشاءالله هر چه زودتر پیدا شوند و چشم همه به جمال ایشان روشن شود، در راستای همین وضعیت مظلومانه وارد لبنان شدند. پس از ایشان، شهید چمران وارد شد. این دو بزرگوار تأثیر زیادی داشتند؛ شیعیان را بیدار کردند، حمایت و حفاظت نمودند. در لبنان همه گروهها وابسته به یک کشور خارجی هستند و گروه مستقلی وجود ندارد. حتی به خود لبنانیها میگفتیم: "کشور شما دموکراسی نیست؛ ممکن است مقداری آزادی داشته باشید، اما رئیسجمهور، نخستوزیر و رئیس مجلس از گروههای مختلف هستند که این دموکراسی نیست. دموکراسی یعنی مردم انتخاب کنند. "
آقای صدر مجلس اعلای شیعیان را تشکیل دادند و سپس مراکزی برای پرورش و تربیت کودکان و نوجوانان توسط شهید چمران ایجاد شد. این اقدامات تأثیرات بزرگی داشت تا اینکه انقلاب اسلامی رخ داد. با وقوع انقلاب اسلامی، قبل از اینکه ما در ایران نفسی بکشیم و از قید استبداد آزاد شویم، شیعیان لبنان این نفس را کشیدند. وقتی از آنها میپرسیدیم وضعیتتان نسبت به گذشته چگونه است، میگفتند: "خیلی خوب است و این از فضل امام خمینی است. " میگفتند: "وضع ما اکنون نسبت به گذشته بهتر شده و این همه از عنایت امام خمینی است. اگر ایشان انقلاب نمیکردند و از ما حمایت نمیکردند... "
با این توصیف، شیعیان هنوز به جایگاه واقعی خود نرسیدهاند.
دقیقا، برای رسیدن به جایگاه واقعیشان در حاکمیت، باید پشتوانه قوی داشته باشند. جمهوری اسلامی ایران پشتوانه آنها بود، از آنها حمایت میکرد و این جرات را داد تا گروههای مقاومت شکل بگیرند. شاید در زمان شهید چمران حرکتی به نام "جنبش امل" شکل گرفته بود، اما نتوانست به موفقیت لازم برسد و کاملاً خالص باشد و جریانی شیعی و اسلامگرا و پیرو دین مبین اسلام باشد. به هر ترتیب، حزبالله شکل گرفت. حزبالله که شکل گرفت، امیدواری در میان شیعیان به وجود آمد که شیعه روز به روز قدرت پیدا میکند.
حزبالله لبنان چگونه به این جایگاه کنونی رسید و از چه زمانی توانست حرفی در لبنان و منطقه برای گفتن داشته باشد؟
پروین: شخصی ابتدا دبیرکل حزبالله لبنان شد؛ حالا کار ندارم اسمش را نمیخواهم ببرم. او نتوانست امور را هدایت کند. سپس سید عباس موسوی دبیرکل حزبالله لبنان شد؛ انسانی شریف، توانا، مخلص، با شخصیت کاریزماتیک و پیرو رهبری حضرت امام. او کاملاً دنبال این بود که شیعیان لبنان را به عظمتی و جایگاهی برساند. اما اسرائیلیها او را ترور کردند. محلی که او ترور شد در جنوب لبنان است؛ آرامگاهی برای او ساختهاند که معمولاً محل زیارت انسانهای آزادیخواه و شیعیان و کشورهای اسلامی است. محل دفنش هم در جنوب بقاع، در روستایی به نام نبیشیث است.
اینها موجب شد که حزبالله قوت بگیرد. علیرغم محاسبات غلط صهیونیستها که فکر میکردند با ترور سید عباس موسوی حزبالله تضعیف میشود، نه تنها تضعیف نشد، بلکه قویتر شد. از طرفی، جریان اشغال فلسطین هم ادامه داشت. یکی از دلایل تشکیل حزبالله لبنان، علاوه بر وضعیت مظلومانهای که عرض کردم، حمایت از فلسطین بود. این را به صراحت در آییننامه، اساسنامه و مرامشان گفتهاند که ما باید برای آزادی قدس وفلسطین مبارزه کنیم. حزبالله در کنار مبارزان فلسطین بود، مخصوصاً زمانی که حماس و گروههای جهادی اسلامگرا در فلسطین تشکیل شدند، نه گروههای سکولار و گروههایی که قبلاً بودند ولی کاری از دستشان برنمیآمد.
با قرار گرفتن حزبالله در کنار حماس، قدرت نیروهای فلسطینی افزایش یافت
با قرار گرفتن حزبالله در کنار حماس، قدرت نیروهای فلسطینی افزایش یافت و اسرائیل هم احساس خطر بیشتری کرد. روز به روز شاهد بودیم که حزبالله تبدیل به جریانی قوی و اثرگذار در تمام جنبههای لبنان شد. بخشی از این تأثیرگذاری به علت رهبری سید حسن نصرالله بود؛ انسانی توانا، مدیر، مدبر، شجاع، تسلیمناپذیر در برابر باطل و ناحق. شخصیتی که ایشان داشت، این بود که مردم لبنان، اعم از شیعه، سنی و مسیحی، او را قبول داشتند. زندگی او با سایر مقامات و رؤسا متفاوت بود؛ سادهزیست بود و آنچه میگفت، در عمل هم انجام میداد. شاید خودش هم جزو پیشقدمانی بود که فرزندش به شهادت رسید. انسانی تحلیلگر، توانا و زمانهشناس بود. با رهبری او، حزبالله توانست به یکی از جریانهای قوی در سطح جهانی در جریان آزادیخواهی تبدیل شود. اما متأسفانه استکبار جهانی با تمام توان پشتیبان رژیم صهیونیستی بود و سعی داشت حزبالله را تضعیف یا از صحنه خارج کند. به لطف خداوند تاکنون این اتفاق نیفتاده است.
مطلع هستیم که ایام حدوداً طولانی در لبنان بودید؛ در لبنان به چه کاری مشغول بودید و کمی درباره خاطرتان بگویید
پروین: در سال ۱۳۷۹، توفیق یافتم و در مسیر لبنان قرار گرفتم. از آن زمان، ارتباط نزدیکی با حزبالله و جریانهای انقلابی داشتم و با مسئولین و رهبران آنها در ارتباط بودم. در یکی از جلسات خصوصی، احتمالاً در دمشق و در سفارت جمهوری اسلامی ایران، با حضور آقای شیخالاسلام (خدا رحمتشان کند)، سفیر وقت، آقای صدر، معاون وقت وزیر خارجه، و آقای شیبانی، که اکنون نماینده ایران در سوریه هستند و قبلاً نیز سفیر و کاردار در بیروت و دمشق بودند، شرکت داشتم. در آن جلسه، شاید برای اولین بار، سید حسن نصرالله را از نزدیک دیدم و واقعاً شیفته شخصیت ایشان شدم؛ از تمامی جهات و با تمام ملاکها و معیارهایی که یک شخصیت برجسته در تاریخ میتواند داشته باشد.
همچنین، با سایر عزیزان، از جمله شیخ یزبک در بقاع، که عضو شورای حزبالله بودند، و در جنوب لبنان، با آقای سید هاشم صفیالدین و آقای شیخ نعیم قاسم، که در آن زمان معاون بودند، دیدارهایی داشتم. این ارتباطات با مجموعههایی که فعالیتهای جهادی، عمرانی و فرهنگی انجام میدادند، الحمدلله وجود داشت و من توانستم در طی چند سالی که در آنجا بودم، از این فرصتهای بسیار ارزشمند بهرهمند شوم.
زمانی که نیروهای خط مقدم جبهه را میدیدید، واقعاً احساس میکردم مانند روزهای نخستین سنگرهای جنگ و جهاد کشورمان در مقابل حزب بعث است. نیروهایی که در آن سنگرها در جنوب لبنان میدیدیم، از نظر اخلاص، عمل و شایستگی، شاید کمتر نمونهای برای آنها بتوان یافت.
این مجموعه تجربیات، انشاءالله اگر فرصتی باشد، در قالب کتابی به رشته تحریر درخواهم آورد؛ یا در فرصتی دیگر با شرایط مناسبتر و قویتر. فعلاً بهطور مختصر، اگر کافی باشد، به این موضوعات اشاره کردم.
تناقضات در نظام بین الملل
در طول تاریخ، جنگها و کشورگشاییهای متعددی رخ داده است. جنگهای جهانی اول و دوم نمونههای بارزی هستند که در آنها انسانیت به شدت به خطر افتاد و همگان از کشتارها و تجاوزات به حقوق بشر شرمسار شدند. پس از این وقایع ناگوار، تلاشهایی برای ایجاد نهادهای بینالمللی مانند جامعه ملل و سپس سازمان ملل متحد صورت گرفت تا از تکرار چنین فجایعی جلوگیری شود.
در منشور سازمان ملل، بر برابری حاکمیت کشورها تأکید شده است، اما با اعطای حق وتو به پنج عضو دائم شورای امنیت، نوعی نابرابری نیز در ساختار این سازمان نهادینه شده است. علاوه بر این، اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید که در آن ۳۰ حق اساسی برای همه انسانها تعیین شده است.
با این حال، در عمل، همچنان شاهد جنگها، تجاوزات و نقض حقوق بشر هستیم. آنهم در قرن بیست و یکم، با وجود پیشرفتهای فناوری و ورود به عصر سایبری، مسائلی مانند عدم برقراری عدالت و نقض حاکمیت کشورها همچنان وجود دارد.
به عنوان مثال، در مراسم تشییع جنازه شهدای حزب الله در لبنان، که دولتی مستقل و عضو سازمان ملل است، هواپیماهای رژیم صهیونیستی با نقض حریم هوایی این کشور، اقدام به ایجاد رعب و وحشت در میان شرکتکنندگان کردند. این اقدام نه تنها خلاف اصول بشریت و حقوق بینالملل است، بلکه تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی محسوب میشود.
اگر چنین رفتارهایی ادامه یابد و کشورها به حاکمیت یکدیگر احترام نگذارند، نظم بینالمللی دچار هرج و مرج خواهد شد و هیچ کشوری از پیامدهای آن در امان نخواهد بود.