در حالی که فضا همچنان برای انتخابات اسفند ۹۸ مجلس شورای اسلامی سرد به نظر میرسد در میان اصلاح طلبان و در مواجهه با آن چهار گرایش دیده میشود.
به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی باز انتخابات، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: کمتر از ۷ ماه تا انتخابات اسفند ۹۸ مجلس شورای اسلامی مانده و در میان اصلاحطلبان چهار گرایش در مواجهه با این رویداد دیده میشود:
گرایش اول معتقد است این بار دلیلی ندارد اصلاحطلبان با نیروهای درجه دوم و سوم در انتخابات شرکت کنند تا نتوانند توقعات را برآورده کنند. بلکه باید فهرستی از نیروهای درجه اول و هزینه داده و مشهور خود را ارائه دهند و تنها تا اندازه کمی رد صلاحیتها را بپذیرند ولی اگر رد صلاحیتها چنان بود که عملاً امکان معرفی کاندیدا نداشتند، بیآنکه لفظ «تحریم» را به کار برند، اعلام کنند قصد مشارکت داشتیم ولی کاندیداهایمان را حذف کردند و تکلیف را از خود ساقط بدانند و کنار بکشند. از مواضع سیدمصطفی تاجزاده و صفایی فراهانی برمیآید که به این گرایش تعلق داشته باشند.
در این حالت طبعاً رایزنیهایی در سطوح بالای حاکمیت شکل میگیرد زیرا همواره سیاست مشارکت بیشتر مد نظر بوده و رئیسجمهور روحانی هم میداند در غیاب اصلاحطلبان، مجلس بعدی بر او سختتر خواهد گرفت و «شاید» کاری کند.
گرایش دوم اما از حیث تأثیرگذاری و نقشآفرینی باور به شرکت در انتخابات ندارد از این رو که از یک سو مجلسکارآیی خود را از دست داده و نهادهای دیگر چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و مجمع تشخیص مصلحت نظام عملاً قانونگذاری میکنند و از سوی دیگر معتقد است اگر اکثریت مردم حاضر نشوند ولو فهرست نیروهای اصلی هم از فیلتر شورای نگهبان بگذرد اصلاحطلبان بختی ندارند و حاصل جز این نیست: آشِ نخورده و دهانِ سوخته. از این رو میگویند صریح و روشن بگوییم «نمیتوانیم» یا «نمیشود» و خلاص.
عباس عبدی در مصاحبه اخیر با روزنامۀ شرق به کمرنگ شدن نقش مجلس اشاره کرده و هر چند عین تعابیر پیش گفته را به کار نبرده اما به نظر میرسد به گرایش دوم تعلق داشته باشد. نقد اصلی او البته فقدان راهبرد است و میگوید ابتدا باید راهبرد را مشخص کرد و بعد به انتخابات پرداخت.
گرایش سوم اما اصلاحطلبی را بدون حضور در نهادهای حاکمیتی بلاموضوع و بلاوجه میداند و میگویند اگر سنگ از آسمان ببارد نیز باید شرکت کرد ولو شکست در پیش باشد و شرکت در انتخابات را بخشی از مناسک مردمسالاری میدانند و قهر با صندوق را به هر بهانه و دلیل، مذموم. شاید بتوان حزب کارگزاران یا حزب آقای کواکبیان را مدافع این ایده دانست با این توضیح که کارگزاران خواستار گفتوگو با سطوح مختلف حاکمیت قبل از برگزاری انتخابات است.
گرایش چهارم نیز از منظری دیگر مینگرد و به نظر میرسد حزب اتحاد ملت از این ایده دفاع میکند و از سخنان اخیر علی شکوریراد نیز این موضع برمیآید.
این گرایش معتقد است حضور اصلاحطلبان و ادامۀ ائتلاف با دولت اعتدال گرا از یک سو موجب ریزش سرمایه اجتماعی و از جانب دیگر موجب وحدت اصولگرایان میشود؛ حال آن که در غیاب آنان دست کم ۵ طیف درون اصولگرایی با هم رقابت میکنند و یگانه ثمری که حضور اصلاحطلبان دارد پوشاندن اختلاف شدید رقیب است.
(این ۵ طیف هم اینها هستند: اول: اصولگرایان سنتی با نمادهایی چون حداد عادل، دوم: قالیباف و نواصولگرایان یا اصولگرایان جوان، سوم: اصولگرایان حامی دولت و برجام با نماد علی لاریجانی، چهارم: اصولگرایان حامی احمدینژاد که البته دیگر علاقهای به عنوان اصولگرایی ندارند و چه بسا با عنوان دیگر به صحنه بیایند و پنجم: جبهۀ پایداری و اصولگرایانی که آشکارا خواستار کنار زدن دولت روحانی هستند که با چهرههایی چون حمید رسایی شناخته میشوند.)
گرایش چهارم معتقد است با کنار ایستادن، تضادهای اصولگرایان بیرون میریزد و این به نفع اصلاحطلبان است.
گرایش چهارم در پاسخ به این پرسش که چرا سال ۸۴ از این ایده دفاع نمیکرد نیز توضیح میدهد: در آن سال و با درآمدهای سرشار نفتی بیم آن وجود داشت که آن پول صرف پوشاندن سو مدیریتها شود ولی حالا که درآمدها از هزینهها کمتر است و با شعار و ادعا کار پیش نمیرود این گوی و این میدان و اگر میتوانند انجام دهند.
در آن زمان رسانههای هوشمند نیز نبود تا رصد کند و اصلاحطلبان اصرار داشتند دولت را در اختیار داشته باشند تا حداقل چهار تا روزنامه وجود داشته باشد که صدا را برساند ولی حالا بیم آن نیست که با نبودن در دولت صدا به مردم نرسد که با رسانههای مدرن میرسد.
با این همه باید در نظر داشت که چنانچه فضای کنونی در قبال برجام تغییر کند نوع نگاه به انتخابات نیز احتمالاً تغییر خواهد کرد و بعید نیست کسانی هم به صرافت حضور ذیل عنوان جریان سوم بیفتند تا ریزشها را جذب کنند.»