*مجید قاضی پور- فعلا نگویید. میخواهم مقصدی بکر و زیبا و آرامش بخش را به شما پیشنهاد کنم. مقصد سرزمین و مکانی است که میتوان در آن جا فعل خواستن و توانستن را صرف کنید.
راستی دعوتنامه سفر به این خاک زر شده ایران برای همه هست، پس همه شما دعوتید
راستی دعوتنامه سفر به این خاک زر شده ایران برای همه هست، پس همه شما دعوتید
این دعوتنامه سراسری برای تمام مردم ایران است، برای دیدن این سرزمین رویایی هیچ شرایط و ممنوعیتی نیست، همه می توانند راهی سرزمین دلیران ایران شوند، پیر و جوان، فقیر و غنی، بزرگ و کوچک، زن و مرد ، دختر و پسر، رئیس باشی یا مرئوس و سردار باشی یا سرباز هر که باشی با هر جایگاه و سمتی وقتی وارد این سرزمین می شوی ابهت این قطع از خاک زر ایران تو را میگیرد و انگشت به دهان و مات و مبهوت می مانی، می مانی که چه گذشته است بر این خاک مقدس، چه کردهاند جوانان این مرز و بوم ... پس دعوتنامه را در بدست بگیر برنامهریزی کن و راهی این سفر شو تا همه واقعیت را خود حس کنید و با دریافت دعوتنامه دیگر شما زائر لقب خواهید گرفت.
20 اسفند روز ملی راهیان نور بود روزی که مصادف با اولین سالگرد حضور مقام معظم رهبری در مناطق عملیاتی و کاروان راهیان نور است و اولین دعوتنامه از طرف ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران در 19 اسفند و در آستانه روز ملی راهیان نور به دست اصحاب رسانه رسید.
و این چنین شد که من به همراه همکاران رسانهای شامل خبرنگاران و عکاسان خبری و مستند ساز دعوتنامه در دست در کنفرانس خبری امیر سرتیپ نوذر نعمتی جانشین فرمانده نزاجا شرکت کردیم تا بعداز شنیدن صحبتهای ایشان چند ساعت بعد به سمت مناطق عملیاتی جنوب غرب حرکت کنیم و آنچه را که از این مناطق می بینیم را اطلاع رسانی کرده و دعوتنامه حضور در این مناطق را به دست همه مردم ایران برسانیم.
امیر سرتیپ نوذری در نشست خبری دهمین سفر کاروان خبری نیروی زمینی به مناطق عملیاتی جنوب غرب کشور به رسانهها گفت: حضور کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور فرصت بینظیری است که سبب آشنایی جوانان با ارزشهای انقلابی و دفاع مقدس شده و میان این عزیزان و نسل قبل پیوندی ناگسستنی ایجاد میکند.
وی با اشاره به خدمات نیروهای مسلح در جریان برگزاری اردوهای راهیان نور گفت: نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه و ناجا هر ساله جهت هر چه بهتر برگزار شدن این مراسم بزرگ ملی تلاش و ممارست کافی را انجام میدهند.
جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش با بیان اینکه نیروی زمینی برنامههای متنوعی را از جمله برگزاری اقدامات رزمی و فرهنگی در مناطق عملیاتی برای کاروانهای راهیان نور در نظر گرفته است، گفت: اقدام جدیدی که نیروی زمینی در راهیان نور انجام داده، این است که افرادی را برای گزینش نیرو در مسیر کاروانهای راهیان نور قرار داده تا بتوانیم جوانانی که دل شان در گرو انقلاب و نظام است را جذب کنیم.
سفر را از عصر روز 19 اسفند از تهران و از ترمینال شماره 4 فرودگاه مهرآباد آغاز کردیم یکی یکی همکاران خبرنگار و عکاسان خبری کوله پشتی در دست وارد ترمینال فرودگاه مهرآباد شدند و کانتر پرواز به اهواز به روی مسافران باز شد و و دقایقی بعد با صدای مهماندار هواپیما کمربندها را محکم بستیم و به سمت اهواز پرواز کردیم، هوایی حدود 50 دقیقه زمان می برد تا به فرودگاه اهواز برسیم.
درست مقابل صندلی که من نشسته بودم خانم مهماندار هواپیما نشسته بود وقتی ایشان صمیمت جمع زیادی از خبرنگاران را دید سرصحبت را باز کرد، که من خود و رسانه ام را معرفی کردم و باب گفتگو آغاز شد، صحبت به جاهای خوب و به قسمت سقوط هواپیماها رسید و این سوال را کردم که آیا هر زمان که به محل کار خود می آید و معلوم نیست چند مسیر و چند هزار کیلومتر را در یک شیفت کاری پرواز میکند به منزل و پدر، مادر، همسر، فرزند یا عشق خود میگوید منتظرم باش زود برمیگردم؟ خندید و گفت نه، آمدن به محل کار با خودمان است و برگشتمان با خدا...
و خندید و گفت ما جانمان را کف دستمان گرفتهایم که با این سخن به واقعیت شغل این مهماندار مهربان هواپیمایی زاگرس پی بردم .
در ادامه سوالات پی در پی از سختی کار و درآمدشان پرسیدم خندید و گفت حقوق ما از شما کمتر است پرسیدم مگه از میزان حقوق ما خبر داری گفت حتما یکی دو میلیون میگیرید دیگه که در جواب گفتم حقوق ما اهالی رسانه معمولا" از دو میلیون کمتر و بعضا از یک میلیون بیشتر می شه گفت برای ما اگه غیبت نداشته باشیم هم همین میزان است. که از میزان حقوق این میهمانداران که ی شغل شیک و البته سخت است تعجب کردم و گفت ما همکارانی که در سمت میهمانداری کار می کنیم فقط به شغلمان علاقمند هستیم و به آن عشق می ورزیم و میزان درآمد برایم اهمیتی ندارد.
هنوز گوشم از صحبتهاش سوت می کشید و به این حرفش که ما جانمان را کف دستمان گرفتهایم فکر میکردم که از بلندگو اعلام شد که کمربندها را ببندید به زودی در فرودگاه اهواز بر زمین خواهیم نشست.
هوا دیگه کاملا تاریک شده بود که از فرودگاه اهواز زدیم بیرون هوای خیلی خوبی بود و از شانس ما دیگر گرد و غبار خبری نبود با اختصاص یک خودرو ما را به محل اقامت یعنی تیپ زرهی 92 ارتش انتقال دادند.
یکشنبه 20 اسفند روز ملی راهیان نور
نخستین برنامه هماهنگی شده دیدار با فرماندهی لشکر زرهی 92 نیروی زمینی ارتش خوزستان بود و در جلسهای که با حضور امیر سرتیپ دوم سید باقر صادقی فرمانده قرارگاه تاکتیکی لشکر 92 زرهی ارتش در جمع خبرنگاران برگزار شد ایشان ضمن گرامیداشت یاد شهدای دفاع مقدس و تبریک روز ملی راهیان نور به نحوه شروع جنگ تحمیلی توسط عراق و چرایی این جنگ اشاره کرد و گفت: در پی پیروزی انقلاب اسلامی، استکبار جهانی که منافع خود در ایران و همچنین شریان حیاتی خلیج فارس را از دست رفته میدید، پس از توطئههای متعدد، جنگ را بر ایران تحمیل کرد.
صادقی افزود: هدف اصلی دشمن از این جنگ، براندازی نظام اسلامی و نابودی انقلاب اسلامی بود؛ اما هیچگاه فکر نمیکرد که همه اقشار ملت ایران از تمام هستی خود بگذرند و جانانه از کشور خود دفاع کنند.
فرمانده قرارگاه تاکتیکی لشکر ۹۲ زرهی ارتش عظمت و اقتدار امروز کشور را مرهون دفاع مقدس دانست و گفت: مستکبران جهان اعم از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و شوروی سابق با حمایتهای مالی گسترده از عراق، سعی در نابودی نظام اسلامی داشتند؛ اما ایمان ملت ایران و رهبری هوشمندانه حضرت امام خمینی (ره) باعث شکست دشمن شد.
وی تاکید کرد: ارتش در سالهای ابتدایی جنگ تلاش بسیاری کرد، اما اگر حضور ملت نبود، ارتش به تنهایی نمیتوانست کاری از پیش ببرد.
در بازدیدی که از ساختمان ستاد فرماندهی لشکر زرهی 92 نیروی زمینی ارتش داشتیم جای ترکشهای باقی مانده از حملات جنگندههای رژیم بعث عراق از آن دوران مشهود بود.
در ابتدای شروع سفر و با توضیحات فرمانده قرارگاه تاکتیکی لشکر ۹۲ زرهی ارتش کنجکاوی من برای آگاهی از زوایای مختلف جنگ تحمیلی، نحوه عملیات و محل عملیات و رشادتهایی که در 8 سال دفاع مقدس انجام شده بود بیشتر شد و یاد فرمایشات مقام معظم رهبری طی روزهای قبل افتادم.
ایشان دفاع مقدس را انسان ساز دانستند و گفتند: دفاع مقدس جوان عادی را به ستارهای درخشان تبدیل کرد نسل جوان امروز برای عقب راندن دشمن از نسل اول آمادهتر است
مقام معظم رهبری حضور کاروان های راهیان نور را در این مناطق یک مبارزه عظیم مردمی برای زنده نگاه داشتن آن دوران پر عظمت دانستند و اظهار داشتند: باید ناگفته های جنگ برای جوانانی که در این مناطق حضور می یابند گفته شود و از ویژگیها و خصوصیات فوق العاده بود که عبارتند از عزم و اراده قوی ایمان مستحکم و شجاعت و فدارکاری و ابتکارونوآوری توسط جوانان در 8 سال دفاع مقدس برشمردند.
در این سفر ارتش جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازوی توانمند دفاعی کشور در زمان هشت سال دفاع مقدس با خلق حماسههایی بی بدیل توسط سربازان وطن و درجه داران این ارتش در مناطق عملیاتی جنوب غرب کشور امکانی را فراهم کرده که کاروانهای راهیان نور با حضور در مناطق عملیاتی جنوب بتوانند از اقدامات دفاعی و تهاجمی ارتش در مقابل تجاوزگران به خاک میهمن اسلامی آشنا شوند و با حضور در این مناطق از رشادتهای سربازان شجاع ارتش مطلع شوند و از ویژگی های جنگ در این مناطق عملیاتی و آنچه در جنگ تحمیلی به خاک این سرزمین گذشت مطلع شوند.
با سفر به این مناطق می توان در ابعاد فرهنگی سیاسی و معنوی اجتماعی جنگ تعمق کرد و واقعیت های اتفاق افتاده در جنگ را با پرهیز از هر گونه اغراق و سیاسی کاری شنید تا با تاریخ واقعی و رشادتهای سربازان ارتشی و وحدت بین سپاه و ارتش آشنا شد.
دعوتنامه رسیده به دست ما نشان می داد که می توانیم آزادانه به مناطقی که نیروهای بعثی با تجهیزات جنگی کامل مخفیانه وارد کشور شدند را ببینیم و در ادامه به مناطق عملیاتی آبادان، دزفول، اندیمشک، خوزستان، دهلاویه، خرمشهر و چزابه برویم و واقعیتهای جنگ را قدم به قدم حس کنیم و سفرنامه خود را تکمیل کرده و به همراه دعوتنامه حضور در مناطق جنگی تقدیم به مردم سرزمینم کنم.
پادگان "دژ"، دژی که به فراموشی سپرده شد تا عراق به راحتی وارد خاک ایران شود
پادگان دژ در شمال خرمشهر و شرق جاده اهواز– خرمشهر واقع شده است. این پادگان با استعداد یک گردان مستقل (گردان 101)، وظیفه حراست از دژهای مرزی را بر عهده داشت و در طرحهای نظامی قبل از انقلاب پیش بینی شده بود که در صورت حمله عراق به خوزستان، دژهای مرزی با انجام عملیات تاخیری فرصت لازم را برای حضور لشگرهای نیروی زمینی ارتش فراهم آورند. به همین منظور در پادگان دژ که فرماندهی دژهای مرزی را نیز بر عهده داشت، سلاح و مهمات کافی برای یک مقاومت 48 ساعته ذخیره شده بود؛ اما پس از هجوم ارتش عراق از این تجهیزات استفادهی بهینه نشد و در حالی که مدافعان خرمشهر در مضیقهی شدید بودند، سلاح و مهمات لازم در اختیار آنان قرار نگرفت تا آنکه پادگان دژ در 23 مهر ماه 1359 سقوط کرد و سلاح های باقی مانده در پادگان غارت شد.
پادگان دژ امروز نیز حال و هوایی همچون روزهای دفاع مقدس دارد با حضور در این پادگان هنوز هم می توان طنین صدای دلاورمردیهای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران را در خاک پهناور خرمشهر شنید. که چطور با کمترین تجیهزات جنگی در مقابل نیروهای تا دندان مسلح بعثی عراق ایستادند و مردانه از شهر و دیارشان دفاع کردند و در آخر هم برای فدا کردن خود برای حفظ خاک کشورشان تسلیم دشمن نشدند.
مسجد جامع خرمشهر نماد وحدت، ایستادگی، مقاومت و پیروزی
از پادگان دژ به سمت شهر دلیر خرمشهر حرکت کردیم و یکسره به سمت مسجد جامع این شهر رفتیم، گنبد در کنار دو مناره این مسجد مانند نگینی فیروزهای در این شهر می درخشد، مسجد جامع خرمشهر در طول ۳۵ روز مقاومت، مرکز فرماندهی و ستاد نیروهای مردمی بود و هماهنگی ها، تبادل اخبار، تجهیز، تسلیح و آموزش رزمندگان و مداوای اورژانسی مجروحان در آنجا صورت می گرفت.
با پیروزی عملیات بیت المقدس، رزمندگان بلافاصله پس از آزادسازی خرمشهر خود را به مسجد جامع رساندند و نماز شکر به جای آوردند. مسجد جامع خرمشهر یکی از تنها ساختمان هایی بود که پس از بازپس گیری به صورت نیمه سالم باقی مانده بود و چون این مسجد در زمان مقاومت مرکز فرماندهی و تدارکات و گردهمایی مدافعان شهر بود، لقب نماد مقاومت را به خود گرفت که در حال حاضر نیز بین بازماندگان جنگ و علاقه مندان به تاریخ جنگ ایران و عراق به همین عنوان شناخته می شود.
مسجد جامع خرمشهر بعداز هجوم گسترده عراقی ها و اشغال آن توسط رژیم بعثی عراق مدتی را در اشغال نیروهای صدام بود ولی جرات نکردند که آسیب جدی به این نماد مقاومت بزنند و این مسجد با آسیب ها و خمپاره هایی که ترکش های آن هنوز بر بدن خود دارد نمادی از مقاومت و ایستادگی و پیروزی جوانان دلیر این مرز و بوم است و رزمندگان اسلام خاطرات زیادی از آن دارند و هنوز هم صدای نوحه کویتی پور و ممد نبودی از آن به گوش می رسد.
اولین هراس را ساکنان کوی ذوالفقاری به جان ارتش صدام انداختند
پس از بازدید از مسجد خرمشهر به سمت رودخانه بهمنشیر و کوی ذوالفقاری بردند، بعداز حضور نیروهای صدام در این منطقه مردم محله کوی ذوالفقاری از خانه ها و شهر خود فرار نکردند و ماندند هر چند سلاحی برای مبارزه نداشتند ولی اینان کسانی بودند که از ایستادگی و نهراسیدن از دشمن تا دندان مسلح را به رخ سربازان عراقی کشیدن و موجب ترس ارتش صدام شدند چون با حضور رزمندگان اسلام در این منطقه و جنگ تن به تن را با دشمن بعثی به یاری رزمندگان اسلام پرداختند. رشادت های رزمندگان اسلام در کوی ذوالفقاری در آبادان شهرت خاصی پیدا کرده، نیروهای رزمنده ما رشادتهای منحصر به فرد خود را در برابر تجاوز سربازان بعثی را به رخ صدام کشیدند و در این بین شیرمردی به نام "سورانی" 35 ساله اهل آبادان در نهم آبان سال 59 در جریان حمله عراق به ایران، در 20 کیلومتری شهر آبادان متوجه تحرکات شبانه عراقی ها برای حمله غافلگیر کننده به این شهر شد و به سرعت با دوچرخه خود را به آبادان رسانده و با فریاد مردم را از ماجرا آگاه ساخت مردم نیز با شنیدن فریادهای التماس گونه و با هر چه در دست داشتند برای دفاع از خاک کشور به سمت محله ذوالفقاری حرکت کردند. و با مقاومت مردم نیروهای عراقی مجبور به عقبنشینی شدند. با حضور ما ساکنان محله ذوالفقاری به جمع ما آمدند و هر کدام خاطره مستقلی از آن زمان را تعریف کردند که هر کدام می تواند کتاب مستقلی از خاطرات جنگ شود با پیاده روی در میان نخلستان ها هنوز هم می توانی نخل هایی را که بیش از 30 سال پیش در جنگ به آتش کشیده شده یا سرش قطع شده را مشاهده کنی و خود را در فضای آن زمان جنگ حس کنی.
روز دوم سفر دوشنبه 21 اسفند
طبق برنامه در روز دوم سفر باید با همراه تیم خبری به سمت سوسنگرد حرکت کنیم، محور عملیایت سوسنگرد- بستان یکی از اصلیترین معابری است که دشمنان قسم خورده هوس فتح سه روزه خوزستان را از این مسیر کرده بود.
حراست از سوسنگرد با تیم ملی داوطلب از سراسر کشور
سوسنگرد از شهرهایی است که ارتش بعثی در همان روزهای آغاز حملهاش به ایران، آن را مورد تهاجم قرار داد. سوسنگرد 31 کیلومتر از بستان فاصله دارد و در 60 کیلومتری شمال غربی اهواز قرار دارد.
این شهر در آن هنگام مردمی شیعه و عرب داشت که دارای جمعیتی بالغ بر 15 هزار نفر بود. در آن هنگام مردم دشت آزادگان در سوسنگرد و 193 روستای این ناحیه به دامداری و کشاورزی مشغول بودند. مأموریت حمله به سوسنگرد بر عهدة لشکر 9 زرهی عراق بود. این لشکر پس از عبور از مرز، از تنگة چزابه عبور کرد و بدون مواجهه با مقاومت عمدهای، به سمت شهر بستان در 17 کیلومتری مرز پیش آمد. پس از رسیدن به اطراف بستان نیز پیشروی خود به سمت سوسنگرد را آغاز کرد.
عراقیها با نیروی رزمی دیگری نیز از محور کوشک ـ طلاییه به سمت جادة سوسنگرد ـ حمیدیه پیشروی کردند. آنها با عبور از رودخانة کرخهکور، در چهارم مهر ماه 59 به اطراف سوسنگرد رسیدند. تانکهای ارتش عراق با عبور از رودخانة کرخه برای نخستین بار در ششم مهر 59 وارد سوسنگرد شدند و شهر را اشغال کردند. هنگام حملة ارتش عراق مردم سوسنگرد در شهر بودند. ارتش بعثی نفراتی از وابستگان خود از میان اهالی سوسنگرد را به فرمانداری و دیگر مسئولیتهای ادارة شهر گماشت.
حبیب شریفی که فرمانده سپاه سوسنگرد بود و به همراه خانوادهاش در شهر حضور داشت، هنگام حرکت با همسرش، خانم خدیجه میرشکاری، در جادة سوسنگرد ـ اهواز مورد حملة نیروهای عراقی قرار گرفت و هر دو به اسارت ارتش عراق درآمدند. خانم میرشکاری را پس از 400 روز اسارت آزاد کردند، ولی از حبیب شریفی دیگر خبری نشد. گویا او را در اسارت به شهادت رسانده بودند.
سوسنگرد چهار روز در اشغال ارتش عراق بود. پس از اشغال سوسنگرد، ارتش عراق پیشروی به سمت اهواز را ادامه داد و در این محور از حمیدیه عبور کرد، ولی وارد آن نشد. هدف نهایی تهاجم ارتش عراق از این محور، رسیدن به اهواز بود. فرماندهان عراقی انتظار حماسهآفرینی و مقاومت ایرانیان را نداشتند. آنها خیال میکردند که میتوانند به پیشروی خود ادامه دهند، اما رزمندگان سپاه خوزستان به مقابله با ارتش بعثی پرداختند.
در ساعت5 بامداد روز نهم مهر 59، تعداد 23 رزمنده از پاسداران خوزستان به فرماندهی "برادر علی غیور اصلی" (شهید) یک عملیات چریکی را در پیچ حمیدیه اجرا کردند. این شبیخون که با شرکت رزمندگان داوطلب و بسیار با انگیزه انجام شد، واحدهای ارتش عراق را به عقبنشینی واداشت و در پی آن شهر سوسنگرد آزاد شد.
در این عملیات بالگردهای کبرای هوانیروز ارتش ایران هم به شکار تانکهای عراقی پرداختند و نقش بسیار مثبتی در انهدام قوای زرهی ارتش بعثی ایفا کردند. در جریان تهاجم بالگردهای هجومی، یکی از آنها مورد اصابت قرار گرفت و خلبان آن، سرهنگ وطنپور به شهادت رسید. همچنین در این شبیخون 22 تانک و نفربر عراقی به غنیمت درآمد. 4 تن از رزمندگان ایرانی نیز به شهادت رسیدند. نیروهای بعثی صدام سه بار به سوسنگرد حمله کردند و در محاصره قرار دادند ولی فقط توانستند یکبار این شهر را در دست خود بگیرند که در نگهداری از آن هم در مقابل جوانان مومن و دلیر تاب نیاوردند.
دهلاویه محل شهادت، دکتری که فلسفه حضورش در جنگ شهادت بود
دهلاویه روستایی است در شمال غربی سوسنگرد که در روزهای اول جنگ مورد تهاجم رژیم بعث قرار گرفت. مدافعان دهلاویه ده روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا اینکه در روز 24 آبان سال 60 توان مقاومت برایشان نماند و دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند.
در روز 26 خرداد سال 60 نیروهای شهید چمران طی عملیاتی دهلاویه را آزاد کردند لیکن دشمن مجددا این روستا را اشغال کرد. در این عملیات فرمانده نیروهای خودی (ایرج رستمی) به شهادت رسید .
هنگامی که دکتر مصطفی چمران برای معرفی فرمانده جدید عازم دهلاویه شده بود، برای دیدبانی و شناسایی توان دشمن با فرمانده جدید عازم سنگر دیدبان شده بود که در این سنگر دو خمپاره 60 به سنگر دیدبان برخورد کرده و در این منطقه بر اثر اصابت گلوله خمپاره به شدت مجروح شد و هنگام انتقال به اهواز به شهادت رسید. در سال 74 بنای یادمان شهید چمران در این منطقه ساخته شده و در سال 1384 پیکر مطهر یک شهید گمنام در محوطه مرکزی آن به خاک سپرده شد.
چزابه نقطه صفر مرزی، که دلیرمردان ایرانی حسرت اشغال آن را به دل صدام گذاشتند
تنگه چزابه منطقهای است در شمال غربی شهر بستان که به علت قرار گیری در بین هور و تپه های رملی یک گلوگاه محسوب شده و به دلیل قرار داشتن در مسیر دستیابی به شهرهای بستان و سوسنگرد از موقعیت ویژه ای برخوردار است.
چزابه یکی از 5 محور اصلی هجوم ارتش بعثی به خوزستان بود. در هجوم آخرین روز شهریور سال 59 به چزابه ، با وجود مقاومت مدافعان اندک آن، ارتش عراق نتوانست موقعیت خود را تا دوم مهره 59 در چزابه تثبیت کند و پاسگاه صفریه و سوبله در شمال تنگه چزابه را به اشغال خود درآورد.
دشمن سرانجام یک روز بعد با عبور ازچزابه به طرف تپههای ا...کبر و بستان پیشروی کرد. از آن زمان چزابه در اشغال بود تا اینکه در هشتم آذر سال 60 در جریان عملیات طریق القدس آزاد شد.
تنگه چزابه محل رشادت و شهادت رزمنده دلاور ارتشی گروهبان دوم شهید حسن سیکارچی است که با اصابت ترکش به پهلویش در 30 فروردین سال 61 در جنگ با ارتش بعثی صدام در این منطقه به شهادت رسید.
اکنون پس از گذشت بیش از 30 سال از آن حماسه دلاور مردان یادمان شهدای چزابه در محل رشادت این رزمندگان واقع شده و میزبان 6 شهید گمنام است.
پادگان میشداغ؛ آمادگاه تکاوران جوان ارتشی جسور
در میان تاریکی هوا از میان پرچمهای برافراشته و سنگرهای تنگه چزابه راهی میشداغ شدیم و در تاریکی که چشم چشم را نمی دید بعداز گذر از میان ارتفاعات مختلف از دره کوه ها وارد پادگان میشداغ شدیم
پادگان میشداغ در شمال شهر بستان و جنوب غرب الوان (عبدالخان ) در کنار ارتفاعات مهم میشداغ قرارگرفته است. در عملیات غرور آفرین فتح المبین منطقه میشداغ یکی از مهم ترین محورهای حمله متجاوز بعثی بود که بعد از عملیات فتح المبین در کنار ارتفاعات میشداغ قرارگاه تاکتیکی جهت هدایت عملیات های رزمندگان اسلام در مناطق فکه و چزابه و جنگل عمقر و همچنین کنترل و هدایت خطوط پدافند احداث شد .
این قرارگاه (پادگان ) هم اکنون محل استقرار تیپ مستقل 45 تکاور ارتش جمهوری اسلامی است و به سربازان ارتشی کماندویی آموزش داده می شود و در این پادگان جوانان جسوری را می بینی که از هیچ چیز جزء خدا نمی ترسند و جانشان را در راه کشورشان با رشادت می دهند.
پادگان میشداغ محلی برای حضور راهیان نور است، و این تکاوران دلیر از تیپ 45 هرشب برای زائران کربلای خوزستان خصوصا جوانان با رزم شبانه صحنه های واقعی جنگ را به نمایش می گذارند تا زائران مناطق عملیاتی با فضای جنگ بیشتر آشنا شوند.
میشداغ را حدود ساعت 11 شب پشت سر می گذاریم و در تاریکی شب راهی دزفول می شویم و در مهمانسرای تیپ 292 دزفول شب را به صبح می رسانیم.
روز سوم آخرین روز سفر، سه شنبه 22 اسفند
دزفول شهری که موشک دیگر بر آن اثر نداشت
دزفول در شمالی ترین استان خوزستان واقع شده است. این شهر در دوران دفاع مقدس 169 مرتبه مورد حمله موشکی قرار گرفت ؛ به طوری که در میان کشورهای حوزه خلیج فارس به « بلد الصواریخ» یعنی «شهر موشک ها » مشهور شد ، اما مردم دلیر و خون گرم دزفول شهر را ترک نکرده و در راه دفاع از میهن اسلامی و اهداف والای خود 2600 شهید تقدیم اسلام نمودند .
این شهر پس از جنگ به پاس مقاومت هایشان ، به عنوان شهر نمونه انتخاب شد. پایگاه چهارم شکاری (پایگاه وحدتی) این پایگاه با انجام 1515 سورتی پرواز برون مرزی در زمان دفاع مقدس و تقدیم 45 شهید ، جانباز و آزاده خلبان و بیش از 534 شهید ، جانباز و آزاده غیر خلبان در دوران پرافتخار دفاع مقدس درخشیده است پایگاه وحدتی شاهد حضور مردان بزرگی است که هر کدامشان توانایی تغییر وزنه جنگ را برای کشورمان داشتند شهیدانی چون عباس بابایی و حسین لشگری که از افتخارات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از پایگاه چهارم شکاری دزفول می باشند..
پل "نادری"، مدافعان پل اجازه گذر حتی یک تانک را از آن نداند
پل فلزی نادری که به زبان عربی جسر نادری، پل کرخه، پای پل سرخه نادری نیز معروف است در کیلومتر 23 جاده اندیمشک دهلران و در شمال آبادی سرخه نادری بر روی کرخه قرار دارد.
این منطقه در واقع پل ارتباطی استانهای خوزستان، ایلام و شهرهای اندیمشک به دهلران محسوب میشود تصرف این پل و عبور از آن برای دشمن نقطه عطفی در جنگ به شمار میرفت، چرا که این امکان را برای دشمن فراهم میساخت تا ارتباط خوزستان با استانهای شمالی قطع و شهرهای اندیمشک و دزفول را در خطر سقوط قرار دهد و در نهایت از جبهههای جنوب و میانی و شمال خوزستان، مرکز استان را محاصره و در معرض سقوط قرار دهد.
این پل، پل محور اصلی هجوم لشکر 10 ارتش زرهی عراق تعیین شد، در بعدازظهر روز پنجم جنگ با نزدیک شدن یگانهای رزمی دشمن به این منطقه تخریب پل با هدف ممانعت از دشمن مورد بحث قرار گرفت، اما به علت منحصر به فرد بودن آن برای پشتیبانی و عقبنشینی احتمالی رزمندگان غرب کرخه ضمن ممانعت از تخریب پل برای ایجاد یک خط پدافندی در این محور با محوریت نیروهای مردمی و تیپ 2 لشکر 92 زرهی ارتش تاکید شد.
پس از عملیات موفق فتح المبین و عقبنشینی گسترده دشمن یک پاسگاه مشترک بین ارتش و سپاه با نام پاسگاه شهید قدوسی در کنار پل نادری ایجاد شد که همه عبور و مرورها به مناطق عملیاتی غرب کرخه را در طول جنگ کنترل میکرد، اکنون پل جدید نادری در کنار بقایای پل تاریخی و به یاد ماندنی نادری زمان جنگ احداث شده است.
کرخه نماد عظمت خروشان مدافعان ایران اسلامی
کرخه نام آشنایی است که هرگاه نام آن را به زبان میآوریم نا خودآگاه ذهنمان به یاد موجهای خروشانی میافتد که روزی پذیرای رزمندگانی بود تا به آب زنند و پاتکی علیه دشمن، انجام دهند. کرخه نماد استقامت اقلیت مردانی بود که رفتند تا اکثریتی باقی بمانند، این نقطه خاستگاه انسانهایی بود که از همه چیز گذشتند تا بتوانند آزاد بودن را به هموطنان خود هدیه کنند.
عملیات فتح المبین و درسی که به صدام داده شد
اسم عملیات از سوره قرآنی «انا فتحنا لك فتحا مبینا» گرفته شده است عملیات فتح المبین با خاتمه یافتن عملیات طریق القدس، تلاش برای اجرای عملیات بعدی به منظور جلوگیری از قدرت تصمیم گیری، تجدید سازمان و تقویت روحیه دشمن آغاز شد. در این شرایط كه نیروهای رزمنده ابتكار عمل در جنگ و پشت جبهه را در دست داشتند، دو منطقه «غرب دزفول» و «منطقه عمومی خرمشهر» (غرب كارون) نظر فرماندهان نظامی را به خود جلب كرده بود كه الزاما میبایست یكی از آن ها جهت اجرای عملیات انتخاب می شد. پس از مدت ها بحث و بررسی، فرماندهان نیروی زمینی ارتش، منطقه خرمشهر؛ و فرماندهان سپاه پاسداران منطقه غرب دزفول را برای انجام عملیات بزرگ آینده پیشنهاد كردند كه سرانجام منطقه پیشنهادی سپاه به دلایلی همچون تناسب یگان های خودی با وسعت این منطقه، تناسب شرایط طبیعی این منطقه با رزم قوای پیاده و ... جهت انجام عملیات فتح المبین برگزیده شد.
طرح ریزی عملیات افتخار آفرین فتح المبین از اواسط آبان 1360 آغاز شد و پس از تلاش های مستمر و خستگی ناپذیر و انجام مشورت ها و هماهنگی های گسترده، میان فرماندهان نظامی، سرانجام طرح عملیاتی شماره 1 فتح المبین در اواخر دی ماه همان سال آماده شد. روز 13 بهمن 1360 در پی یك نشست مشترك بین فرماندهان عمده سپاه و ارتش طرح یادشده به یگان های عمده اجرایی ابلاغ و متعاقب دریافت اطلاعات جدید در 30 بهمن همان سال طرح اولیه بازنگری شده و طرح شماره 2 در 13 اسفند انتشار یافت.
این عملیات با مراجعه به قرآن كریم فتح نامگذاری شد و سرانجام در حالی كه اشك شوق در چشمان كلیه حاضران مركز فرماندهی جمع شده بود، در ساعت سی دقیقه بامداد روز دوشنبه 2 فروردین ماه فرمان آغاز حمله بزرگ و سرنوشت ساز فتح المبین صادر شد
حضور در منطقه عملیاتی فتح المبین و پیاده روی در شیارهایی که ی طرف آن سنگر نیروهای عراقی و یک طرف آن سنگر مدافعان ایران اسلامی قرار داشت نفس را در سینه حبس میکند، وقتی در شیار از طرفی به طرف دیگر می روی و از میان سنگرها گذر میکنی متوجه سنگر کمین دشمن میشوی که آماده قتل عام دلاور مردان و مدافعان ایران اسلامی در این شیار بودند، هنوز نوشته منطقه ورود ممنوع یا منطقه مینگذاری شده توسط عراق با سیم خاردار بر روی تابلو نقش بسته که از راهیان نور میخواهد که از محورهای مشخص شده خارج نشوند ولی آن زمان در تاریکی شب در ظلمات شب عملیات آیا امکان تشخیص اینکه آیا زیر پایت تله انفجاری یا مین ضد نفر دشمن کار گذاشته شده بود؟ اگر تله انفجاری عمل میکرد و یک عملیات در تاریکی شب لو میرفت تمام هموطنان و دوستانت که منتظر بازگشایی معبر برای زدن به قلب دشمن بود در آنی توسط توپخانه و تیربارچیهای دشمن به شهادت می رسیدند.
چه روح بلند و عظمتی داشتند سربازان امام که برای دفاع از دین و ناموس و خاک کشور همه خطرات را به جان می خریدند و با گذشت و ایثار داوطلبانه عازم مناطق عملیاتی می شدند و همان روز اول با وصیت و غسل شهادت در عملیات حاضر شده و تا حق را از باطل نمیگرفتند تسلیم نمیشدند.
بله دعوتنامه حضور در مناطق عملیاتی آماده است تا دست به دست شود هرکه دارد هوس کربلا بسم الله میتوانید با حضور در این مناطق و تفکر درباره جنگ تحمیلی و رشادتهایی و گذشتها و ایثاری که دلاورمردان در 8 سال جنگ تحمیلی کردند دعوتنامه خود را دست به دست کنید تا صدای رشادت جوانان گوش به گوش بچرخد.
بفرمایید دعوتنامه حضور شما در مناطق عملیاتی آماده است سفر خوش