حقيقت تلخي است اما من اين روزها چه وقتي در حال اجراي تئاتر هستم و چه وقتي به سراغ اجراي دوستان میروم احساس نمیکنم هنرمندان پس از اجرا به خاطر اينکه يک اثر هنري را روي صحنه بردهاند به شادی رسیدهاند، بلکه آنها صرفاً از اين خوشحال و راضي هستند که توانستهاند مخاطب و تماشاگر بيشتري را جذب کنند و يا اينکه توانستهاند به بازدهي مالي خوب برسند! اين خيلي خطرناک است که حتي دانشآموختگان رشته تئاتر هم بهتدریج به يک نوع دلال مسلکي و کاسبکاری متمايل میشوند و اميدوارم که مسئولين فرهنگي دولت بخواهند و بتوانند کمک کنند تا اين فضاي دلالي را از هنر و بهویژه تئاتر خصوصي دور کنند».
به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی باز انتخابات، هومن بنائی نوشت: خصوصیسازی تئاتر به سالهاي 85-84 بازميگردد، درست زمانی که در گفتگوي ميان بعضی از هنرمندان و مسئولين فرهنگي این مبحث شکل گرفت و البته چالشهايي هم در مقابل اين مسئله مطرح شد. درعینحال اجرايي شدن ایده تئاتر خصوصي با افتتاح تماشاخانه ايرانشهر اتفاق افتاد و بهموازات شكلگيري مديريت خصوصي در تئاتر و سالنهاي نمايش، اين رويكرد در تئاتر به يك رويكرد غالب مبدل شد. آن بعضیها ( که در بالا با مسئولین نشست داشتند) تصمیم گرفتند كه با استفاده از چهرههای سينمای و بهتبع دستمزدهاي كلان با فروش بليتهاي گرانقیمت مسيري را در تئاتر ايران شروع کنند كه با اتفاقات پيش از آن بهکلی متفاوت باشد.
كمي پیشتر از پیدایش تئاتر خصوصی و عينيت يافتن این آرزو قيمت بليت تئاتر در حدود 8000 تا 15000تومان بود اما با تولد بنگاه معاملاتی کار به بليتهاي 30 هزارتومانی و 50 هزارتومانی رسید! و طبیعتاً اين فاصلهگذاری يك پيام مشخص را براي هنرمندان جوان و مستقل تئاتر داشت. این فاجعه باعث شد تا
قشر وسيعتر تئاتر که پشتوانههاي مالي و مادي و پارتی و از همطرازی با ستارگان سينما محروم هستند و از بازیگرانی استفاده میکنند که شهرت چنداني ندارند و جاذبه بليت چهرههای سینمایی را براي تماشاگر ندارند. براي رسيدن به يك فرصت اجراي ساليانه با هزاران مانع روبرو شوند و طبیعتاً این امر انگيزش اقتصادي هم برای مديريت سالنهاي نمايشی نداشته و آنها را به سمت جريانهاي مشهورتر و گرانقیمتتر هدايت ميكند. که کرده است.
خصوصیسازی در عرصه تئاتر در مقام عمل به اين تعبير رسيد كه هر گروهي ميخواهند كار كنند بايد خودشان بازدهي و تضمين فروش كار گروهي را داشته باشند و هزينه سالنهايي كه از شبي هشتصد هزار تومان تا شبي دو ميليون تومان يا حتي سه ميليون تومان است را ارائه کنند. اما حقيقت اين است که وقتي دستمزد بسياري گروههاي مستقل و متعهد هنري بعد از 30 شب اجرا به 4 ميليون هم نميرسد، طبیعتاً اين گروهها نميتوانند هزينههاي سالنهاي نمايش را تقبل كنند. پرسشي كه باقی میماند این است كه تئاتر خصوصي به كدام سمت میرود؟
برای همین است که بخشي هنرمندان جوان تئاتر در شرايط حاضر تصميم گرفتهاند صرفاً جشنوارهای تئاتری باشند و با جذب كمك از جشنوارهها دستکم بتوانند خودشان را در رشته، شغل و حرفهای كه دارند نگهدارند! و نتيجه طبيعي اين وضعيت « سفارشي شدن هنر تئاتر » است. وقتی شرایط را ميبينند که شانسی برای اجرای عموم ندارند. داوران جشنوارهها را بهترین مخاطب میبینند و از آثاري که این عزیزان بیشتر لذت میبرند. بیشتر تولید ميكنند. كه مضامین در خدمت جشنواره را پوشش میدهد. پس این تئاتر هم بهجای اینکه حرف از جامعه و دردهاي جامعه بزند به حاشيه رانده ميشود. که با مختصات مشابهي این فاجعه نیز به وقوع پيوسته است!
حقيقت اين است که سالها شاهد بوديم که تئاتر جدي گرفته نمیشود و تعداد سالنهاي نمايش به ميزان نياز هنرمندان نیست. مثلاً در شهری به بزرگي تهران زمانی تعداد سالنهاي فعال به بيست سالن هم نمیرسید و براي اينکه دستکم امکاني براي اجراي هنرمندان جوان و اهالي تئاتر وجود داشته باشد باید به فرهنگسراها مراجعه میشد. وقتی مسئله بخش خصوصي در تئاتر مطرح شد اکثر هنرمندان موافق این حرکت سازنده بودند. و قطعاً شکلگیری سالنهای نمايش تئاتر توسط بخش خصوصي ضرورت داشت چون دولت سالها به تئاتر اهميت نداده بود و در اینهمه سال قدمی براي تئاتر برنداشته بود و متأسفانه آسيب تمام اين مسائل را هنرمندان و فارغالتحصیلان تئاتر متحمل شدند. اعمال سليقه شخصي هم که بهنوبه خود همیشه عرصه را محدودتر ميکرد و اميد داشتیم در اين زمين بخش خصوصی با تأسیس سالنها و تماشاخانهها بتواند مسئله را اصلاح کند، اما متأسفانه شاهد هستيم که در تئاتر خصوصي هم
( بنگاه معاملات هنری) نسبت به هنرمندان جوان، خلاق، خوشفکر و مستقل کملطفی ميشود. «تئاتر چهرهها» تا چه ميزان به اهالي واقعي تئاتر اختصاص داشته و آيا كيفيت آثار نمايشي به تعميق ادراك مخاطبان كمك كرده است؟! با صد افسوس باید گفت که حضور بازيگران چهره در تعبير امروز مديران سالنهاي نمايشی درواقع يک ارجاع برونمتنی براي اهالي تئاتر است. بازيگران چهره در تعبير مديران سالنهاي نمايش هنرمندان خوشقیافه و پرطرفدار در سينما و تلويزيون هستند که ديدن چهره آنها در تبليغات محيطي هر نمايش میتواند عاملي براي ترغيب نوجوانان و جوانان به پرداختن بهاي پنجاه، شصت و
دویست هزارتومانی بليت نمايش باشد. درست يا غلط، ورود ستارگان سينما و بهاصطلاح «سلبريتيها »که در عرصه سينما و تلويزيون با مختصاتي متفاوت ارتباط با مخاطب را تجربه کردهاند، قواعد و شرايط حاکم بر تئاتر را نيز تحت تأثیر خود قرار داده است.
ایجاد تئاتر خصوصی و یا خصوصیسازی در تئاتر در وهله نخست بسترسازی مناسب براي توسعه امکانات هنرهاي نمايشي و هنر تئاتر در سطح جامعه بود؛ نه کاسبی عدهای سودجو که شباهت زیادی به گرگ قصه شنگولومنگول دارند. مسئلهای که در اين رابطه وجود دارد بر خواسته از يکسري معضلات ریشهای است. بدون لحاظ ترتيب اهميت اگر بخواهيم به عوامل بروز اين وضعيت بپردازيم يکي از مشکلات اصلي مخاطب است و اينکه ما چقدر توانستهایم افزايش مخاطب داشته باشيم و همینطور ميزان مخاطبي که افزودهشده به تئاتر چقدر به دنبال هنر تئاتر است به معناي واقعي کلمه يا اينکه ديدار سلبريتي ها و مسائلي ازایندست در اولويت قرارگرفته است؟ بهبیاندیگر اينکه مخاطب حرفهای تئاتر و «تئاتر بینها » را چقدر توانستهایم افزايش بدهيم؟
مسئله دوم اينکه اصطلاح نخ نمايي وجود دارد اما مسائل نخنما هميشه ريشه در واقعيت دارند که تبديل به مسائل نخنما میشوند و آن مسئله اينجاست که ما چقدر توانستهایم از باندبازیها و رابطه محوري گسترش تئاتر خصوصي را در امان نگهداریم؟ متأسفانه بسياري از اين سالنهاي تئاتر مربوط میشوند به گروههايي که به تئاتر دانشگاهي و تئاتر مستقل که عوامل آن سالها تلاش کردهاند تا به کيفيت مناسب برسند اجازه خودنمايي و ظهور نميدهند. بسياري از اين سالنها سهم سلبريتي ها و کساني میشود که بهواسطه فعالیتهای ديگري که دارند میآیند صحنه را اشغال میکنند و دست کساني که عمر وزندگیشان را گذاشتهاند پاي تئاتر، از صحنه کوتاه میشود و اینیک مسئله مهم است!
مبحث سوم کيفيت سالنهايي است که بهصورت خصوصي تأسیس ميشوند که برخي از آنها کيفيت قابل قبولي دارند اما بعضي از اين سالنها اساساً شرايط مناسبي براي اجرا ندارند مگر اينکه هنرمند از خواستها و ایدئال خود براي اجرا و ارائه نمايش دائماً عدول کند و تبديل ميشود به نمايشي که شمايل تئاتر مناسب براي مخاطب را ندارد و طبیعتاً مخاطب هم جذب آن نمیشود! بهر حال يک ماجراي علت و معلولي است که اجراي بیکیفیت بهواسطه سالن کم کيفيت منجر به گريز و فاصله گرفتن مخاطب میشود و در مقابل اجراي پرطمطراق و با حمايت تبليغات و امکانات مخاطب را جذب نميکند و عملاً همان اتفاقي میافتد که سابقاً میافتاد که کساني هميشه اجرا داشتند و هنوز هم اجرا میروند و کساني هم که اجرا نمیرفتند و اگر هم اجرا بروند بدون مخاطب ميروند».
راهکارهايي به ذهن من میرسد و حتماً به ذهن اهالي اين رشته و البته مسئولين فرهنگي هم میرسد منتهي مهم اين است که تا چه ميزان بخواهند از اين راهکارها استفاده کنند؟ ازجمله اين راهکارها اين است فرهنگسازی کنیم. که شايد زمان بيشتري ببرد تا در ذهن مخاطب جا بگيرد اما وقتي معنا پيدا کرد، مخاطب تئاتر شما تبديل به طرفدار بازيگر تئاتر، طرفدار کارگردان تئاتر، طرفدار نويسنده تئاتر و یکشکل مشخص از ارائه در هنر نمايش میشود. ما بايد مخاطبان را عادت بدهيم به دیدن تئاتر و درک مفهوم حرفهای از آثار، یعنی مخاطب برای دیدن یک تئاتر به سالن بیاید نه برای دیدن «سلیبریتیها» بازيگران خوب سينما هم بيايند و با اهالي تئاتر همکاري کنند اما قرار نيست که آنها بر هنرمندان واقعي تئاتر ارجح باشند يا منتي بر سر تئاتر داشته باشند که الآن متأسفانه شاهد چنين وضعيتي هستيم!
روش ديگر اين است که ما سازوکار تئاتر را از اينکه به شکل انحصاري در دست يکسري آدم باشد دربياوريم و اجازه بدهيم هرکسی متناسب با توان خودش در بستري که فراهمشده است بتواند خود را نشان بدهد و مخاطب خاص خودش را داشته باشد. اگر ما بتوانيم مردم را آشنا کنيم باهنر تئاتر به معناي واقعي کلمه،آنها با شناخت درست مخاطب تئاتر میشوند. اين به يک معنا شناور کردن هنر تئاتر در سطح جامعه است.
بايد به اين فکر بکنيم که چطور میتوانیم اجراي خوبي داشته باشيم. من شخصاً متأسفم از اينکه داريم فراموش ميکنيم تئاتر یکرشته هنري است و بايد بپرسيم کجا رفته است آن حس خوبي که در سالنها اجراي موفق ميديديم؟
حقيقت تلخي است اما من اين روزها چه وقتي در حال اجراي تئاتر هستم و چه وقتي به سراغ اجراي دوستان میروم احساس نمیکنم هنرمندان پس از اجرا به خاطر اينکه يک اثر هنري را روي صحنه بردهاند به شادی رسیدهاند، بلکه آنها صرفاً از اين خوشحال و راضي هستند که توانستهاند مخاطب و تماشاگر بيشتري را جذب کنند و يا اينکه توانستهاند به بازدهي مالي خوب برسند! اين خيلي خطرناک است که حتي دانشآموختگان رشته تئاتر هم بهتدریج به يک نوع دلال مسلکي و کاسبکاری متمايل میشوند و اميدوارم که مسئولين فرهنگي دولت بخواهند و بتوانند کمک کنند تا اين فضاي دلالي را از هنر و بهویژه تئاتر خصوصي دور کنند».
اصلاح معايب و عوارضي که خصوصي شدن تئاتر براي هنرمندان مستقل در پي داشته به شرطي اتفاق میافتد که افراد آگاه و مطلع به کمک اهالي تئاتر بيايند. کجفهمیها و سختگیری نسبت به هنرمندان از ناحيه مسئولين فرهنگي بايد اصلاح شود و همینطور بايد مسئولين فرهنگي اين را بهعنوان يک قاعده بپذيرند که هنرمند عرصه تئاتر به سالن نمايش بيايد و حضور ستارگان سينما بهرغم رونق دادن به چند نمايش گذراست و آنها نهایت عرصه تئاتر و هنرهاي نمايشي را رها میکنند چراکه جذابيت مدنظر آنها را ندارد.
آنچه هنرمندان تئاتر میگویند به بيان سادهتر افزايش آموزش و آگاهي در متن جامعه و در پي آن آماده کردن ذهن مردم براي ادراک هنر و هنر عميق و متکي به تفکر است. پرداخت بهاي بليت دویست هزارتومانی براي کارگران و اقشاري که درآمد بالايي ندارند. امکانپذیر نيست و اگر تصميم و هدف هنرمندان دربردن تئاتر به خانهها و محلههای مردم است بايد اجازه داد تا استعدادها بدون تبعيض و بدون سفارش و بخشنامه شناخته بشوند متعهد کردن بازبینها به استدلال و پاسخگويي منطقي درباره اشکالاتي که نسبت به هر متن يا نمايش وارد میکنند ازجمله راهکارهايي است که اهالي تئاتر براي اصلاح وضعيت نامناسب امروز بر آن پافشاري میکنند.
تئاتر خصوصي اگر همانگونه که در آغاز مورد تأکید مسئولين فرهنگي بود بخواهد به عموميت عاشق و انتشار حقايق در ميان آحاد جامعه بپردازد نمیتواند و نبايد به جشن و دورهامی ستارگان کمکار شده سينما و تلويزيون مبدل شود و نمیتواند به ماهيت صرفاً اقتصادي و پولسازی تقليل پيدا کند!
هومن بنائی- زمستان 1397