به گزارش پایگاه خبری، تحلیلی باز انتخابات، روزنامه القدس العربی در گزارشی به بررسی زندگی سیف الاسلام قذافی، پسر معمر قذافی پرداخته که در دل صحرای لیبی دست از نقشه کشیدن و فکر کردن برای دستیابی به قدرت برنداشته و بارها تلاش کرده با ابتکارات و دیده شدنهای گذرا سد سکوت را بشکند.
در این گزارش آمده است، سیف الاسلام قذافی دومین پسر از هشت پسر قذافی و مشهورترین آنهاست و در دوران حکومت پدرش از نفوذ بسیار گسترده و محبوبیت قابل توجهی برخوردار بود به طوری که سرپرستی تمامی پروژههای عمرانی را که قذافی قبل از سرنگونی رهبری میکرد، بر عهده داشت. او چهره مدرنی از پدرش بود که به عبای سنتی و خصومت با غرب پایبند بود، بنابراین برخلاف پدرش لباس رسمی شیک میپوشید و انگلیسی را روان صحبت میکرد.
پسر قذافی در لندن اقتصاد خوانده بود و پیش از این میانجیگری کرده بود که پدرش از داشتن سلاح هستهای دست بردارد. او همچنین در ماجرای بمباران هواپیمای لاکربی در آسمان اسکاتلند در سال ۱۹۸۸ به عنوان میانجی حضور داشت. گزارشهای مطبوعاتی نشان میدهند که قذافی از قدرت پسرش سیف و سبک متمدن او هراس داشت که میتوانست با این شیوه تعداد زیادی از هواداران را به خود جذب کند، بنابراین تلاش کرد او را به حاشیه رانده و از نقشش بکاهد تا جایی که وضعیتش بحرانی شد و از سوی پدرش مسؤول پروژههای به اصطلاح "لیبی فردا" شد.
سیف الاسلام در جریان انقلاب هفدهم فوریه، همزمان با تشدید تظاهرات و درگیریهای مسلحانه، در یک برنامه تلویزیونی نسبت به وقوع جنگ داخلی در لیبی هشدار داد و گفت: "همدیگر را در خیابانها خواهیم کشت، تمام لیبی نابود خواهد شد، ما به ۴۰ سال زمان نیاز خواهیم داشت تا در مورد نحوه اداره کشور به توافق برسیم و همه تمایل خواهند داشت رئیس جمهوری یا امیر شوند". متأسفانه این پیشگویی سیف الاسلام قذافی به واقعیتی که لیبی پس از انقلاب تجربه کرد بسیار نزدیک بود و همین امر باعث شد برخی حسرت سالهای حکومت پدرش را بخورند و به او فرصتی داد با محبوبیت معقولی که دارد برای رهبری هر صحنه سیاسی در آینده و رسیدن به تاج و تخت کاندیدا شود.
شبی تاریک
آنطور که منابع ویژه به القدس العربی گفتند، داستان پسر قذافی از لحظه دستگیری او در شبی تاریک آغاز میشود. به گفته این منابع، سیف الاسلام قذافی ۱۸ نوامبر ۲۰۱۱ از طریق یک کمین که توسط تیپ ابوبکر الصدیق سازماندهی و نظارت شده بود در منطقهای به نام وادی الرمل، واقع بین وادی الشاطی و وادی الحیات بازداشت شد. این عملیات با مشارکت تعداد کمی از نظامیان الزنتان و همچنین دو عنصر از جنوب لیبی انجام شد. این عملیات آسان نبود، زیرا ساعت دو بامداد انجام شد و سیف الاسلام قذافی در آن زمان سوار بر خودرو به همراه گروهی مسلح در تردد بود و با همراهی خودروی دیگری قصد فرار به نیجر را داشت. در این میان بادیگاردهای سیف با نظامیان درگیر شدند؛ اما چون تعداد نیروهای سیف کم بود و آنها تنها شش نفر بودند، تسلیم شدند.
این منابع که از ذکر نام خود به دلایل امنیتی میترسند، در ادامه گفتند، سیف الاسلام قذافی در وضعیت اسفناکی قرار داشت، غرق در شن و خاک و خون بود، گویی از نبردی که در آن شکست خورده باشد، فرار کرده است. سه انگشتش قطع شده بود و عبای سفیدی بر تن داشت که قهوهای رنگ شده بود و از بمباران خشونت آمیز ناتو که چند روز پیش پدرش را هدف قرار داد فرار کرده بود. گویا او روزها پس از زنده ماندن از این بمباران بیخانمان و در حال فرار زندگی میکرد. نظامیانی که او را دستگیر کردند، اصرار داشتند که او را زنده نگه دارند، نمیخواستند او را بکشند، برخی به ایدئولوژی سیف اعتقاد داشتند و برخی دیگر میگفتند او با پدرش فرق دارد.
این منابع افزودند: سیف گفته بود که در جریان انقلاب در عملیاتی که پدرش علیه انقلابیها و تظاهرات رهبری میکرد مجبور شد در کنار پدرش بایستد و گفت چاره دیگری نداشت و پشیمانی در چهرهاش مشهود بود. اما همه چیز با گذشت زمان تغییر کرد؛ او بیشتر ایدئولوژی پدرش را پذیرفت و آرزو کرد نسخه جدیدی از او با همان ایدئولوژی و عمل باشد، شخصیت مستبدانه قذافی را انکار نکرد و از آن خلاص نشد.
این منابع در ادامه گفتند: درمان زخمهای او بسیار سخت بود و گردان میخواست او را نگه دارد و محافظت کند. سیف علاوه بر جراحات دست، از کبودی و زخم در نواحی مختلف بدنش مانند دست، شکم و کمر رنج میبرد. او قسم خورد که نمیخواهد به خارج از لیبی فرار کند؛ اما نیاز به درمان دارد و از این رو به نیجر میرفت. گردان برای انتقال او به الزنتان پیشقدم شد و تعدادی پزشک آورد و اتاق عمل کوچکی تهیه کرد و تا زمان بهبودی زخمهایش به دقت از او مراقبت کرد. گردان نتوانست او را شبانه به الزنتان برساند، بنابراین یک شب در اوباری ماندند و سپس به راه افتادند.
زندگی فعلی سیف الاسلام
این منابع امنیتی میگویند: «در ابتدا، رابطه سیف الاسلام قذافی محدود به گروههای ساده اهل الزنتان و نزدیک به شخص العجمی العطیری بود که شخصاً بر دستگیری وی نظارت داشت و در میان این گروهها کسانی بودند که آزاد شدند. بتدریج روابط او گسترش یافت و اداره گارد قدیمی سیف (قبل از انقلاب) وابسته به تیپ ۳۲ به او پیوست و چهرههایی از گارد ریاست جمهوری سابق وابسته به قذافی پدر با او متحد شدند. به این ترتیب ۲۰ نفر از نخبگان نزدیک که بسیار به آنها اعتماد داشت، به او ملحق شدند.
این منابع گفتند، در وهله دوم، سیف توسط شرکتی که گفته میشود وابسته به واگنر است محافظت میشود، در مورد این بخش مخفی کاری زیادی وجود دارد؛ اما قطعا این شرکت لیبیایی نیست، نیروهای واگنر عملا اطراف سیف دیده نمیشوند؛ اما به او نزدیک هستند و امکانات و تجهیزات باکیفیتی دارند. سیف جای مشخصی ندارد و در یک شهر زندگی نمیکند او مدتها در الزنتان بود بعد به اوباری رفت اما بیشتر در روستای کوچکی در جنوب لیبی به نام تکرکیبه اقامت دارد.
این منابع ادامه میدهند: سیف هر از گاهی به نیجر میرود و از ماندن طولانی مدت در یک مکان میترسد، او همیشه در حال تردد است، به شهرهای بزرگی مانند سبها رفته است؛ اما اخیرا تردد خود را کم کرده است؛ زیرا همواره از سوی نیروهای حفتر تهدید میشود که مدتهاست در جستجوی او هستند. سیف کاملا هماهنگ شده تردد میکند او با سران قبائل مخصوصا قبایل تکرکیبه هماهنگ میشود که برای یک هفته یا دو هفته او را مهمان خود میکنند؛ اما کاملا مراقب هستند حتی سیف به دلایل محرمانه بدون پوشش نظامی تردد میکند.
به گفته این منبع، سیف سفرهای خارجی زیادی از طریق نیجر داشته است و از مقامات نیجر رای تردد کمک میگیرد. در سطح خارجی، او اغلب به کنگو میرود؛ اما استقبال از او رسمی نیست و اعلام هم نمیشود. سیف فرزندانی دارد که دائماً با آنها ملاقات میکند. بیشتر عکسهایی که از او منتشر میشود قدیمی هستند. سرویسهای امنیتی و شرکتهای وابسته به او اجازه انتشار عکسهای جدید را به او نمیدهند حتی عکسهای منتشر شده هم لو رفتهاند.
این منابع امنیتی در پایان میگویند: سیف در مناطق وسیعی از جنوب بسیار راحت حرکت میکند که تقریباً خالی است و ارتباطات در آنجا محدود است؛ اما روابط بسیار گستردهای در طرابلس و ورشفانه دارد. او ارتباط مستمری با رهبران منطقه غرب دارد و همیشه به این فکر میکند که مخفیانه نزد آنها برود؛ اما شرایط امنیتی و ترس از تعقیب ممکن است او را از این کار باز دارد، هرچند سیف توانایی ورود و خروج مخفیانه را دارد.
یک منبع دیپلمات هم میگوید، سیف با مقامات ارشد مصر، روسیه و ایتالیا در ارتباط است. فائز السراج، نخست وزیر دولت وفاق ملی لیبی تلاش کرد او را بازداشت کند و فرماندهانی به منطقه جنوب فرستاد؛ اما شکست خورد. آنها به دلایل نامعلوم، شاید فشارهای بینالمللی از تعقیب او منع شدند.
این منبع ادامه میدهد: سیف از رویای نامزدی در انتخابات دست برنداشت و از ترس احکام دادگاه و مانور شخصیتهایی که در حال حاضر در عرصه سیاسی حضور دارند، نخواست ریسک کرده و بدون برگزاری انتخابات و ترتیب قانونی در عرصه سیاسی حضور پیدا کند. همچنین، اگرچه او از حمایت بینالمللی زیادی برخوردار است؛ اما به خاطر اینکه برخلاف سایر شخصیتهای برجسته سیاسی، از ارتباط مستقیم با مردم دور است، نمیداند در میان مردم لیبی چقدر محبوبیت دارد.
دایره نفوذ پسر سرهنگ فقید معمر قذافی در سالهای گذشته بسیار گسترش یافت؛ سیف در سال ۲۰۱۸ هیئتی را برای گفتوگو در مورد حل و فصل سیاسی برای برون رفت از بحران لیبی اعزام کرد و روسیه نیز این هیئت را تبلیغ کرد و در کانال «روسیا الیوم» با این عنوان که این هیئت نماینده پسر قذافی، یکی از طرفین آشتی لیبی است، روی آن مانور داد، همچنین ایتالیا با رسیدن پسر قذافی به ریاست جمهوری لیبی از طریق انتخابات مخالفتی نکرد.
سیف الاسلام قذافی ۱۸ نوامبر پرونده نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری به شعبه ستاد کمیسیون انتخابات در شهر سبها در جنوب کشور تحویل داد. در آن زمان سیفالاسلام پس از مدتها غیبت رسماً بازگشت خود را به عرصه سیاسی اعلام کرد و حتی سعی کرد طرفداران خود را از قبایل وفادار به پدرش معمر قذافی جمع کند و بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند. پیش از آن، سیف الاسلام قذافی پس از ۱۰ سال ناپدید شدن، با حضور ناگهانی خود در مصاحبه با نیویورک تایمز آمریکا دوباره در رسانهها حضور پر رنگی پیدا کرد.
یک تیم سیاسی با سیف الاسلام همکاری دارد، این تیم بر اظهاراتی که از طرف سیف مطرح میشود، نظارت دارد، در مجامع آشتی شرکت میکند، جواب رسانهها را میدهد و ابتکارات را به نیابت از او اعلام میکند. سیف در بسیاری از موارد ابتکاراتی را اعلام کرد که مهمترین آنها ابتکاری بود که در آن اعلام آمادگی کرد در ازای خروج همه چهرههای جنجالی از صحنه، از نامزدی در انتخابات صرف نظر کند.
زندگی پسر سرهنگ سابق پر از ابهام است، تلاشها و نقشههایی که روی شنهای صحرای لیبی کشیده شده و اقداماتی که سالهاست صورت میگیرد، آزادی فرد تحت تعقیب دادگاه لاهه را محدود نکرده و دولتهایی که طی این سالها در لیبی تشکیل شدهاند نتوانستهاند او را بازداشت یا حتی فعالیتش را محدود کنند. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که جاه طلبیهای پسر دیکتاتور سابق لیبی تا کجا ادامه دارد؟